گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد هفتم
3 / 6 خیرخواهی نخواستن از دشمن ، جز برای آزمودن



3 / 7 موقعیت شناسی در برخورد با دشمنان

3 / 6خیرخواهی نخواستن از دشمن ، جز برای آزمودنامام علی علیه السلام :نادان است آن که از دشمنانش خیرخواهی طلبد .

امام علی علیه السلام :با دشمنت رایزنی مکن و اخبارت را از او بپوشان .

امام علی علیه السلام :با دشمنانت رایزنی کن تا از نظرشان ، اندازه دشمنیِ آنها و اهدافشان را بشناسی .

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :برای آزمودن ، با دشمنت رایزنی کن تا اندازه دشمنی اش را بدانی .

امام علی علیه السلام :آن که از دشمنش بر [ رفع ]نیازمندی اش کمک جوید ، از خواسته خود ، دورتر شود .

3 / 7موقعیت شناسی در برخورد با دشمنانامام علی علیه السلام :با دشمنت انتظار توانایی و زمان شناسی را به کارگیر ، تا پیروز گردی .

امام علی علیه السلام :پیش از توانمندی ، بر دشمن یورش مَبَر .

امام علی علیه السلام :با کسی که بر او قدرت نداری ، دشمنی را آشکار مساز .

امام علی علیه السلام :به هنگام روی کردنِ دشمن ، متعرّض او مشو ؛ چرا که روی کردنش او را بر تو یاری می دهد ، و به هنگام روی گرداندنِ دشمن ، متعرّض او مشو ؛ چرا که روی گرداندنش تو را از کار او کفایت می کند .

.


ص: 552

عنه علیه السلام :أنکَأُ الأَشیاءِ لِعَدُوِّکَ ألّا تُعلِمَهُ أنَّکَ اتَّخَذتَهُ عَدُوّا . (1)

عنه علیه السلام فی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :أقتَلُ الأَشیاءِ لِعَدُوِّکَ ألّا تُعَرِّفَهُ أنَّکَ اتَّخَذتَهُ عَدُوّا . (2)

3 / 8عَدَمُ العُقوبَهِ عَلَی الظِّنَّهِ والتُّهَمَهِالجمل :دَخَلَ [ابنُ عَبّاسٍ] عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فَابتَدَأَهُ علیه السلام وقالَ : یَابنَ عَبّاسٍ ، أعِندَکَ خَبَرٌ ؟ فَقالَ : قَد رَأَیتُ طَلحَهَ وَالزُّبَیرَ . فَقالَ لَهُ : إنَّهُمَا استَأذَنانی فِی العُمرَهِ ، فَأَذِنتُ لَهُما بَعدَ أنِ استَوثَقتُ مِنهُما بِالأَیمانِ ألّا یَغدِرا ولا یَنکُثا ولا یُحدِثا فَسادا . وَاللّهِ یَابنَ عَبّاسٍ ما قَصَدا إلَا الفِتنَهَ ، فَکَأَنّی بِهِما وقَد صارا إلی مَکَّهَ لِیَستَعینا عَلی حَربی ، فَإِنَّ یَعلَی بنَ مُنیَهَ الخائِنَ الفاجِرَ قَد حَمَلَ أموالَ العِراقِ وفارِسَ لِیُنفِقَ ذلِکَ ، وسَیُفسِدُ هذانِ الرَّجُلانِ عَلَیَّ أمری ، ویَسفِکانِ دِماءَ شیعَتی وأنصاری . فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ عَبّاسٍ : إذا کانَ عِندَکَ الأَمرُ کَذلِکَ فَلِمَ أذِنتَ لَهُما ؟ وهَلّا حَبَستَهُما وأوثَقتَهُما بِالحَدیدِ ، وکَفَیتَ المُسلِمینَ شَرَّهُما ؟ فَقالَ لَهُ علیه السلام : یَابنَ عَبّاسٍ ، أ تَأمُرُنی أن أبدَأَ بِالظُّلمِ وبِالسَّیِّئَهِ قَبلَ الحَسَنَهِ ، واُعاقِبَ عَلَی الظِّنَّهِ والتُّهَمَهِ وآخُذَ بِالفِعلِ قَبلَ کَونِهِ ؟ کَلّا ! وَاللّهِ لا عَدَلتُ عَمّا أخَذَ اللّهُ عَلَیَّ مِنَ الحُکمِ بِالعَدلِ ، ولَا القَولِ بِالفَصلِ . یَابنَ عَبّاسٍ ، إنَّنیأذِنتُ لَهُما وأعرِفُ ما یَکونُ مِنهُما ، لکِنَّنِی استَظهَرتُ بِاللّهِ عَلَیهِما ، وَاللّهِ لَأَقتُلَنَّهُما ولَیَخیبَنَّ ظَنُّهُما ، ولا یَلقَیانِ مِنَ الأَمرِ مُناهُما ، فَإِنَّ اللّهَ یَأخُذُهُما بِظُلمِهِما لی ، ونَکثِهِما بَیعَتی ، وبَغیِهِما عَلَیَّ . (3)

.

1- .نثر الدرّ : ج 1 ص 293 .
2- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 283 ح 244 .
3- .الجمل : ص 166 .

ص: 553



3 / 8 مجازات نکردن بر پایه گمان و اتّهام

امام علی علیه السلام :نابود کننده ترینِ چیزها برای دشمنت آن است که به وی اعلام نکنی که او را دشمن گرفته ای .

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :کُشنده ترین چیز برای دشمنت آن است که به وی نفهمانی که او را دشمن گرفته ای .

3 / 8مجازات نکردن بر پایه گمان و اتّهامالجمل :ابن عباس بر امیر مؤمنان وارد شد و علی علیه السلام آغاز [ به سخن ]کرد و فرمود : «ای ابن عباس! آیا نزد تو خبری است؟» . گفت : طلحه و زبیر را دیدم . به وی فرمود : «آن دو از من برای عمره اجازه خواستند و من هم ، پس از آن که با سوگندهایی از آنان پیمان گرفتم که حیله نکنند و بیعت نشکنند و فسادی ایجاد نکنند ، اجازه دادم . ای ابن عباس! به خدا سوگند ، آنان جز فتنه ، قصدی ندارند . گویا می بینم که به مکّه رفته اند تا برای نبرد با من مدد جویند ؛ چرا که یعلی بن منیه خیانت پیشه تبهکار ، ثروت های عراق و فارس را با خود بُرده تا در این راه هزینه کند ، و به زودی این دو مرد ، کارم را تباه می کنند و خون پیروان و یارانم را می ریزند» . عبد اللّه بن عباس گفت : اگر چنین نظری داری ، چرا به آنان اجازه دادی و چرا آنان را زندان نکردی و با آهن به بند نکشیدی تا مسلمانان را از شرّشان آسوده داری؟ فرمود : «ای ابن عباس! آیا مرا وا می داری که ستمْ آغاز کنم و بدی را پیش از نیکی به کار گیرم و آنان را بر پایه گمان و اتهام ، کیفر دهم و پیش از انجام دادن کار ، مؤاخذه کنم؟ هرگز! به خدا سوگند ، از آنچه خداوند از من پیمان گرفته از داوری بر پایه عدل و سخن حق عدول نمی کنم . ای ابن عباس! من بدانها اجازه دادم و آنچه را از آنان سر می زنَد ، می دانم ؛ لیک در برابر آنان ، از خداوند کمک خواستم و به خدا سوگند ، آنان را خواهم کشت و امیدشان را ناامید خواهم ساخت ، و آن دو به خواسته شان نخواهند رسید ؛ چرا که خداوند ، آنان را بر ستمشان بر من و بیعت شکنی با من و تعدّی بر من ، مجازات خواهد کرد .

.


ص: 554

تاریخ الطبری عن جُندَب :لَمّا بَلَغَ عَلِیّا مُصابُ بَنی ناجِیَهَ وقَتلُ صاحِبِهِم ، قالَ : هَوَت اُمُّهُ ! ما کانَ أنقَصَ عَقلَهُ ، وأَجرَأَهُ عَلی رَبِّهِ ! فإِنَّ جائِیا جاءَنی مَرّهً فَقالَ لی : فی أصحابِکَ رِجالٌ قَد خَشیتُ أن یُفارِقوکَ ، فَما تَری فیهِم ؟ فَقُلتُ لَهُ : إنّی لا آخُذُ عَلَی التُّهَمَهِ ، ولا اُعاقِبُ عَلَی الظَّنِّ ، ولا اُقاتِلُ إلّا مَن خالَفَنی وناصَبَنی وأظهَرَ لِیَ العَداوَهَ ، ولَستُ مُقاتِلَهُ حَتّی أدعُوَهُ وأعذِرَ إلَیهِ ، فَإِن تابَ ورَجَعَ إلَینا قَبِلنا مِنهُ ، وهُوَ أخونا ، وإن أبی إلَا الاِعتِزامَ عَلی حَربِنَا استَعَنّا عَلَیهِ اللّهَ ، وناجَزناهُ ، فَکَفَّ عَنّی ما شاءَ اللّهُ . ثُمَّ جاءَنیمَرَّهً اُخری فَقالَ لی: قَد خَشیتُ أن یُفسِدَ عَلَیکَ عَبدُ اللّهِ بنُ وَهبٍ الراسِبِیُّ وزَیدُ بنُ حُصَینٍ ، إنّی سَمِعتُهُما یَذکُرانِکَ بِأَشیاءَ لَو سَمِعتَها لَم تُفارِقهُما عَلَیها حَتّی تَقتُلَهُما أو تُوبِقَهُما ، فَلا تُفارِقهُما مِن حَبسِکَ أبَدا . فَقُلتُ : إنّی مُستَشیرُکَ فیهِما ، فَماذا تَأمُرُنی بِهِ ؟ قالَ : فَإِنّی آمُرُکَ أن تَدعُوَ بِهِما ، فَتَضرِبَ رِقابَهُما ، فَعَلِمتُ أنَّهُ لا وَرِعٌ ولا عاقِلٌ ، فَقُلتُ : وَاللّهِ ما أظُنُّکَ وَرِعا ، ولا عاقِلاً نافِعا ، وَاللّهِ لَقَد کانَ یَنبَغی لَکَ لَو أرَدتُ قَتلَهُم أن تَقولَ : اِتَّقِ اللّهَ ، لِمَ تَستَحِلُّ قَتلَهُم ولَم یَقتُلوا أحَدا ، ولَم یُنابِذوکَ ، ولَم یَخرُجوا مِن طاعَتِکَ ؟ ! (1)

.

1- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 131 ، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 3 ص 148 عن حبیب ؛ الغارات : ج 1 ص 371 وفیهما «توثقهما» بدل «توبقهما» وکلاهما نحوه .

ص: 555

تاریخ الطبری به نقل از جُندَب :وقتی گزارش سبُک سری بنی ناجیه و کشته شدن بزرگشان به علی علیه السلام رسید ، فرمود : «مادرش بمیرد! چه قدر کم خِرَد و جسور بر خداوند بود! یک بار کسی نزد من آمد و به من گفت : در میان یارانت مردانی هستند که می ترسم از تو کناره گیرند . در باره آنان چه نظری داری؟ به وی گفتم : من بر پایه اتّهام ، مجازات نمی کنم و بر پایه گمان ، کیفر نمی دهم ، و جز با کسی که با من مخالفت ورزیده و دشمنی کرده و عداوتش را آشکار ساخته است ، نبرد نمی کنم ، و تا او را دعوت نکنم و برایش عذر (دلیل) نیاورم ، نبرد کننده با او نخواهم بود . پس اگر توبه کرد و به سوی ما بازگشت ، از او می پذیریم و او برادر ماست ، و اگر سر باز زد و جز نبرد با ما نخواست ، از خداوند بر او مدد جوییم و با او پیکار کنیم . پس آنچه را خدا خواهد از من دور سازد . بار دیگر نزد من آمد و گفت : می ترسم که عبد اللّه بن وهب راسبی و زید بن حصین ، کار را بر تو تباه کنند . شنیدم که نسبت به تو چیزهایی می گویند که اگر بشنوی ، رهاشان نمی کنی ، مگر آن که آنها را بکشی یا کیفر دهی . پس هیچ گاه آنان را از زندان ، رها مساز . گفتم : در باره آنان با تو مشورت می کنم . تو چه پیشنهاد می کنی؟ گفت : من پیشنهاد می کنم آنها را فرا خوانی و گردنشان را بزنی . در این هنگام ، دانستم که او نه پرهیزگار است و نه خردمند . گفتم : به خدا سوگند ، گمان نبرم پارسا و خردمندی سودرسان باشی . به خدا سوگند ، سزاوار بود که اگر می خواستم آنان را بکُشم ، بگویی : از خدا پروا کن ؛ چرا خونشان را حلال می دانی با آن که کسی را نکشته اند و با تو به جنگ برنخاسته اند و از طاعتت بیرون نرفته اند؟» .

.


ص: 556

الإمام الصادق علیه السلام :کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ صَلَواتُ اللّه عَلَیهِ یَقولُ لِلنّاسِ بِالکوفَهِ : یا أهلَ الکوفَهِ ، أ تَرَوُنّی لا أعلَمُ ما یُصلِحُکُم ؟ ! بَلی ، ولَکِنّی أکرَهُ أن اُصلِحُکُم بِفَسادِ نَفسی . (1)

الغارات فی خَبرِ مُفارَقَهِ الخِرّیتِ بنِ راشِدٍ (وهوَ مِنَ الخَوارِجِ) أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام :قالَ عَبدُ اللّهِ بنُ قَعینٍ : ... أتَیتُ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام ... فَأَخبَرتُهُ بِما سَمِعتُ مِنَ الخِرّیتِ وما قُلتُ لِابنِ عَمِّهِ وما رَدَّ عَلَیَّ . فَقالَ علیه السلام : دَعهُ ، فإِن قَبِلَ الحَقَّ ورَجَعَ عَرَفنا ذلِکَ لَهُ وقَبِلناهُ مِنهُ ؛ وإن أبی طَلَبناهُ . فَقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ فَلِمَ لا تَأخُذُهُ الآنَ فَتَستَوثِقَ مِنهُ ؟ فَقالَ: إنّا لَو فَعَلنا هذا لِکُلِّ مَن نَتَّهِمُهُ مِنَ النّاسِ مَلَأنَا السُّجونَ مِنهُم ، ولا أرانی یَسَعُنِی الوُثوبُ عَلَی النّاسِ وَالحَبسُ لَهُم وعُقوبَتُهُم حَتّی یُظهِروا لَنَا الخِلافَ . (2)

راجع : موسوعه الإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام : ج 4 ص 43 (القسم السادس / الفصل التاسع : خروج الخِرّیت بن راشد) .

3 / 9التَّحذیرُ مِنَ التَّعذیبِالإمام علیّ علیه السلام :مَن ضَرَبَ رَجُلاً سَوطا ظُلما ، ضَرَبَهُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی بِسَوطٍ مِن نارٍ . (3)

عنه علیه السلام :أبغَضُ الخَلقِ إلَی اللّهِ عَزَّ وجَلَّ مَن جَرَّدَ ظَهرَ مُسلِمٍ بِغَیرِ حَقٍّ ، ومَن ضَرَبَ فی غَیرِ حَقٍّ مَن لَم یَضرِبهُ أو قَتَلَ مَن لَم یَقتُلهُ . (4)

.

1- .الأمالی للمفید : ص 207 ح 40 عن هشام ، بحار الأنوار : ج 41 ص 110 ح 18 .
2- .الغارات : ج 1 ص 333 و ص 335 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 407 ح 628 ؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 3 ص 129 .
3- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 541 ح 1927 ، مستدرک الوسائل : ج 9 ص 148 ح 10515 .
4- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 444 ح 1551 ، تهذیب الأحکام : ج 10 ص 148 ح 588 عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله ولیس فیه «ومن ضرب فی غیر ...» .

ص: 557



3 / 9 نهی از شکنجه

امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان علی بن ابی طالب که درود خدا بر او باد ، در کوفه به مردم می فرمود : «ای مردم کوفه! آیا گمان می کنید نمی دانم چگونه شما را به راه آورم؟ چرا ؛ ولیکن خوش ندارم که شما را با بهای تباه کردن خویش ، به راه آورم» .

الغارات در گزارش کناره گیری خِرّیت بن راشد (یکی از خوارج) از امیر مؤمنان علیه السلام :عبد اللّه بن قعین ، می گوید : ... نزد امیر مؤمنان آمدم و آنچه در باره خرّیت شنیده بودم و آنچه به پسرعمویش گفته بودم و آنچه را وی پاسخ داده بود ، به علی علیه السلام گزارش دادم . فرمود : «او را رها کن . اگر حق را پذیرفت و بازگشت ، او را به آن می شناسیم و از او می پذیریم ، و اگر سر باز زد ، او را فرا می خوانیم» . گفتم : ای امیر مؤمنان! چرا الآن او را نمی گیری تا از او وثیقه بستانی [و از جانب او اطمینان حاصل کنی]؟ فرمود : «اگر با هر کسی که او را متّهم می کنیم ، چنین رفتار کنیم ، باید زندان ها را از آنان پُر سازیم و معتقد نیستم که حمله به مردم و زندان کردن و کیفر دادن آنها روا باشد ، مگر آن که مخالفت با ما را آشکار سازند [و دست به شمشیر ببَرند]» .

ر . ک : دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : ج 6 ص 509 (بخش ششم / فصل نهم : شورش خرّیت بن راشد) .

3 / 9نهی از شکنجهامام علی علیه السلام :آن که به شخصی از روی ستم تازیانه زند ، خداوند تبارک و تعالی او را به تازیانه آتشین خواهد زد .

امام علی علیه السلام :دشمن ترینِ بنده نزد خداوند عز و جل ، کسی است که پشتِ مسلمانی را به ناحقْ برهنه کند ، و کسی را که او را نزده است ، به ناحق کتک زند ، و کسی را که قصد کشتن او را نداشته است ، بکشد .

.


ص: 558

عنه علیه السلام مِن کِتابِهِ إلی اُمَراءِ الخَراجِ :لَو لَم یَکُن فیما نُهِیَ عَنُه مِنَ الظُّلمِ وَالعُدوانِ عِقابٌ یُخافُ ، کانَ فی ثَوابِهِ ما لا عُذرَ لِأحَدٍ بِتَرکِ طَلِبَتِهِ ، فَارحَموا تُرحَموا ، ولا تُعذِّبوا خَلقَ اللّهِ ولاتُکَلِّفوهُم فَوقَ طاقَتِهِم . (1)

عنه علیه السلام :أیُّهَا النَّاسُ ! إنّی دَعَوتُکُم إلَی الحَقِّ فَتَوَلَّیتُم عَنّی ، وضَرَبتُکُم بِالدِّرَّهِ فَأَعیَیتُمونی . أما إنَّهُ سَیَلیکُم بَعدی وُلاهٌ لا یَرضَونَ مِنکُم بِهذا حَتّی یُعَذِّبوکُم بِالسِّیاطِ وبِالحَدیدِ ، فَأَمّا أنا فلا اُعَذِّبُکُم بِهِما ؛ إنّهُ مَن عَذَّبَ النّاسَ فی الدُّنیا عَذَّبَهُ اللّهُ فِی الآخِرَهِ . (2)

مسند زید عن زید بن علیّ عن أبیه عن جدّه عن الإمام علیّ علیهم السلام أنَّهُ قالَ لِعُمَرَ فِی امرَأَهٍ حامِلٍ اِعتَرَفَت بِالفُجورِ فَأَمَرَ بِها أن تُرجَمَ :فَلَعَلَّکَ انتَهَرتَها أو أخَفتَها ؟ قالَ : قَد کانَ ذلِکَ ، فَقالَ : أ وَما سَمِعتَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : لا حَدَّ عَلی مُعتَرِفٍ بَعدَ بَلاءٍ ، إنَّهُ مَن قَیَّدتَ أو حَبَستَ أو تَهَدَّدتَ فلا إقرارَ لَهُ . قالَ : فَخَلّی عُمَرُ سَبیلَها ، ثُمَّ قالَ : عَجَزَتِ النِّساءُ أن تَلِدَ مِثلَ عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ ، لَولا عَلیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ . (3)

الإمام علیّ علیه السلام مِن خُطبَهٍ لَهُ فی أوائِلِ خِلافَتِهِ :إنَّ اللّهَ حَرَّمَ حَراما غَیرَ مَجهولٍ ، وأحَلَّ حَلالاً غَیرَ مَدخولٍ ، وفَضَّلَ حُرمَهَ المُسلِمِ عَلَی الحُرَمِ کُلِّها ، وَشَدَّ بِالإِخلاصِ والتَّوحیدِ حُقوقَ المُسلِمینَ فی مَعاقِدِها ، «فَالمُسلِمُ مَن سَلِمَ المُسلِمونَ مِن لِسانِهِ ویَدِهِ» إلّا بِالحَقِّ ، ولا یَحِلُّ أذَی المُسلِمِ إلّا بِما یَجِبُ . (4)

.

1- .وقعه صفّین : ص 108 ، نهج البلاغه : الکتاب 51 نحوه ؛ المعیار والموازنه : ص 122 .
2- .الغارات : ج 2 ص 458 عن زید بن علیّ بن أبی طالب ، الإرشاد : ج 1 ص 322 ولیس فیه «فأمّا أنا فلا اُعذّبکم بهما»؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج2 ص306 عن زید بن علیّ .
3- .مسند زید : ص 335 ، کشف الیقین : ص 73 ح 55 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 113 ؛ ذخائر العقبی : ص 146 ولیس فیه «ثمّ قال ...» ، المناقب للخوارزمی : ص 81 ح 65 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 167 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 40 ح 26 .

ص: 559

امام علی علیه السلام از نامه اش به مأموران خراج (مالیات) :اگر خداوند برای ستم و بیداد که از آن نهی فرمود ، کیفری که از آن ترسند ، نمی نهاد ، پاداشی که در پرهیز از ستم است ، عذری برای رها کردن [ خواسته او ]نمی گذارْد . پس رحم کنید تا به شما رحم شود . بندگان خدا را شکنجه نکنید و بیش از توانشان بر آنان تکلیف مکنید .

امام علی علیه السلام :ای مردم! شما را به حق فرا خواندم ، از من رو گرداندید ، و با تازیانه شما را زدم ، خسته ام کردید . بدانید که پس از من زمامدارانی بر شما حکم رانند که از شما بدین کار ، خشنود نشوند ، مگر آن که با تازیانه و آهن ، شما را شکنجه کنند ؛ و امّا من ، شما را با تازیانه و آهن شکنجه نمی کنم ؛ چرا که هرکس مردم را در دنیا شکنجه کند ، خداوند ، او را در آخرت ، شکنجه خواهد کرد .

مسند زید به نقل از زید بن علی ، از پدرش ، از جدّش در باره امام علی علیه السلام :به درستی که او (علی علیه السلام ) به عمر در باره زنِ حامله ای که اعتراف به زنا کرده بود و عمر دستور داده بود سنگسار شود ، فرمود : «شاید بر سرش فریاد کشیده ای یا او را ترسانده ای؟» . گفت : چنین بود . فرمود : «آیا از پیامبر خدا نشنیدی که می فرمود : بر اعتراف کننده ، پس از شکنجه حدّی نیست . به درستی که آن که را دربند کشی یا زندان کنی ، یا تهدید کنی ، اقرارش ارزش ندارد؟ » . گوید : عمر ، زن را آزاد کرد . سپس گفت : زنان ، ناتوان اند که فرزندی مانند علی بن ابی طالب بزایند . اگر علی نبود ، عمر هلاک می شد .

امام علی علیه السلام از سخنرانی اش در آغاز خلافت :خدا حرامی را حرام کرده که ناشناخته نیست ، و حلالی را حلال کرده که از عیبْ خالی است ، و حرمت مسلمان را بر دیگر حرمت ها برتری داده است ، و حقوق مسلمانان را با اخلاص و یگانه پرستی پیوند داده است . پس مسلمان ، کسی است که مسلمانان ، از دست و زبان او آزاری نبینند ، جز آن که برای حق باشد ؛ و آزار مسلمانان روا نیست ، مگر آن جا که واجب شود .

.


ص: 560

3 / 10النَّهیُ عَنِ السَّبِّوقعه صفّین عن عبد اللّه بن شریک :خَرَجَ حُجرُ بنُ عَدِیٍّ وعَمرُو بنُ الحَمِقِ یُظهِرانِ البَراءَهَ وَاللَّعنَ مِن أهلِ الشّامِ ، فَأَرسَلَ إلَیهِما عَلِیٌّ علیه السلام : أن کُفّا عَمّا یَبلُغُنی عَنکُما . فَأَتَیاهُ فَقالا : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أ لَسنا مُحِقّینَ ؟ قالَ : بَلی . قالا : أ وَلَیسوا مُبطِلینَ ؟ قالَ : بَلی . قالا : فَلِمَ مَنَعتَنا مِن شَتمِهِم ؟ قالَ : کَرِهتُ لَکُم أن تَکونوا لَعّانینَ شَتّامینَ ، تَشتِمونَ وتَتَبَرَّؤونَ ، ولکِن لَو وَصَفتُم مَساوِئَ أعمالِهِم فَقُلتُم : مِن سیرَتِهِم کَذا وکَذا ، ومِن عَمَلِهِم کَذا وکَذا ، کانَ أصوَبَ فِی القَولِ ، وأبلَغَ فی العُذرِ . ولَو قُلتُم مَکانَ لَعنِکُم إیّاهُم وبَراءَتِکُم مِنهُمُ : اللّهُمَّ احقِن دِماءَنا ودِماءَهُم ، وأصلِح ذاتَ بَینِنا وبَینِهِم ، وَاهدِهِم مِن ضَلالَتِهِم ، حَتّی یَعرِفَ الحَقَّ مِنهُم من جَهِلَهُ ، ویَرعَوِیَ عَنِ الغَیِّ وَالعُدوانِ مَن لَهِجَ بِهِ ، کانَ هذا أحَبَّ إلَیَّ وخَیرا لَکُم . فَقالا: یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، نَقبَلُ عِظَتَکَ ، ونَتَأَدَّبُ بِأَدَبِکَ. (1)

الإمام علیّ علیه السلام :لا تَشِن (2) عَدُوَّکَ وإن شانَکَ . (3)

.

1- .وقعه صفّین : ص 103 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 399 ح 369 373 وراجع : نهج البلاغه : الخطبه 206 والأخبار الطوال : ص 165 .
2- .الشَّیْن : العَیْب (لسان العرب : ج 13 ص 244 «شین») .
3- .غرر الحکم : ج 6 ص 339 ح 10418 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 519 ح 9426 .

ص: 561



3 / 10 نهی از دشنام

3 / 10نهی از دشناموقعه صفّین به نقل از عبد اللّه بن شریک :حُجربن عَدی و عمرو بن حَمِق ، بیرون شدند ، در حالی که برائت و لعن بر شامیان را آشکار می کردند . علی علیه السلام به آنان پیغام داد که از آنچه به من خبر رسیده ، خودداری کنید . آن دو نزد علی علیه السلام آمدند و گفتند : ای امیرمؤمنان! مگر ما برحق نیستیم؟ فرمود : «چرا» . گفتند : مگر آنان بر باطل نیستند؟ فرمود : «چرا» . گفتند : پس چرا ما را از دشنام دادن آنان ، باز داشتی؟ فرمود : «دوست نداشتم شما جزو لعن کننده ها و دشنام دهنده ها باشید که دشنام بدهید و برائت بجویید ؛ امّا اگر بدی های رفتاری آنان را بازگو می کردید و می گفتید : روش آنان چنین است و رفتارشان چنان است ، به سخن حق ، نزدیک تر بود و در عذرآوری ، رساتر ؛ و اگر به جای لعن آنان و برائت جُستن از آنها می گفتید : بار خدایا! خون ما و آنان را حفظ کن ، میان ما و آنان را اصلاح کن و آنان را از گم راهی برَهان ، تا آن که حق را نمی داند ، بشناسد و آن که به گم راهی و دشمنی آزمند است ، از آن ، باز ایستد ، این ، نزد من دوست داشتنی تر بود و برای شما بهتر» . آن دو گفتند : ای امیر مؤمنان! پندت را می پذیریم و ادب (تربیتْ) از تو می آموزیم .

امام علی علیه السلام :از دشمنت عیبجویی مکن ، گرچه او از تو عیبجویی کند .

.


ص: 562

3 / 11الرِّفقُ ما لَم یَکُن تَآمُراالإمام علیّ علیه السلام :الرِّفقُ یَفِلُّ حَدَّ المُخالَفَهِ . (1)

عنه علیه السلام فی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :قارِب عَدُوَّکَ بَعضَ المُقارَبَهِ تَنَل حاجَتَکَ ، ولا تُفرِطُ فی مُقارَبَتِهِ فَتُذِلَّ نَفسَکَ وناصِرَکَ ، وتَأمَّل حالَ الخَشَبَهِ المَنصوبَهِ فی الشَّمسِ الَّتی إن أمَلتَها زادَ ظِلُّها ، وإن أفرَطتَ فی الإِمالَهِ نَقَصَ الظِّلُّ . (2)

تاریخ الطبری عن عبد المَلِک بن أبی حُرّهَ الحَنَفیّ :أنّ عَلیّا علیه السلام خَرَجَ ذاتَ یَومٍ یَخطُبُ ، فَإِنَّهُ لَفی خُطبَتِهِ إذ حَکَّمَتِ المُحَکِّمَهُ فی جَوانِبِ المَسجِدِ . فَقالَ عَلیٌّ علیه السلام : اللّهُ أکبَرُ ! کَلِمَهُ حَقٍّ یُرادُ بِها باطِلٌ ! إن سَکَتوا عَمَمناهُم (3) ، وإن تَکَلَّموا حَجَجناهُم ، وإن خَرَجوا عَلَینا قاتَلناهُم . (4)

السنن الکبری عن کثیر بن نَمِر :بَینا أنَا فی الجُمُعَهِ وعَلیٌّ علیه السلام عَلَی المِنبَرِ ، إذ قامَ رَجُلٌ فَقالَ : لا حُکمَ إلّا للّهِِ . ثُمَّ قامَ آخَرُ فَقالَ : لا حُکمَ إلّا للّهِِ ، ثُمَّ قاموا مِن نَواحِی المَسجِدِ ، فَأَشارَ إلَیهِم عَلیٌّ علیه السلام بِیَدِهِ : اِجلِسوا ، نَعَم لا حُکمَ إلّا للّهِِ ، کَلِمَهٌ یُبتَغی بِها باطِلٌ ، حُکمَ اللّهِ نَنظُرُ فیکُم ، ألا إنَّ لَکُم عِندی ثَلاثَ خِصالٍ : ما کُنتُم مَعَنا لا نَمنَعُکُم مَساجِدَ اللّهِ أن تَذکُرُوا فیهَا اسمَ اللّهِ ، ولا نَمنَعُکُم فَیئا ما کانَت أیدیکُم مَعَ أیدینا ، ولا نُقاتِلُکُم حَتّی تُقاتِلوا . ثُمَّ أخَذَ فی خُطبَتِهِ . (5)

.

1- .غرر الحکم : ج 1 ص 150 ح 560 .
2- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 342 ح 923 .
3- .لعلّه من قولهم : عمّمناه أمرنا ؛ أی ألزمناه (لسان العرب : ج 12 ص 427 «عمم») .
4- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 72 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 398 ، أنساب الأشراف : ج 3 ص 135 ولیس فیه «وإن خرجوا ...» وفیهما «غممناهم» بدل «عممناهم» .
5- .السنن الکبری : ج 8 ص 319 ح 16763 ، تاریخ الطبری : ج 5 ص 73 عن کثیر بن بهز الحضرمی ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 398 ، البدایه والنهایه : ج 7 ص 285 کلّها نحوه .

ص: 563



3 / 11 نرم خویی تا زمانی که توطئه در کار نباشد

3 / 11نرم خویی تا زمانی که توطئه در کار نباشدامام علی علیه السلام :نرم خویی ، تیزیِ مخالفت را کُند می سازد .

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :به دشمنت ، به اندازه ای نزدیک شو که به خواسته ات برسی ، و در نزدیکی به او زیاده روی منما تا خود و یاورت را خوار سازی . در چوبی که در برابر خورشید نصب شده ، بنگر . اگر آن را مایل کنی ، سایه اش افزوده می شود و اگر در مایل کردن آن زیاده روی کنی ، سایه کم می گردد .

تاریخ الطبری به نقل از عبد الملک بن ابی حُرّه حنفی :علی علیه السلام روزی برای ایراد سخنرانی بیرون رفت . او در حال سخنرانی بود که خوارج ، در گوشه های مسجد ، شعار «لا حُکمُ إلّا للّهِ ؛ حکمرانی جز برای خداوند نیست» ، سر دادند . علی علیه السلام فرمود : «اللّه اکبر! سخن حقّی است که از آن ، باطلْ اراده می شود . اگر ساکت شوند ، با آنان مانند دیگران برخورد می کنیم ، و اگر سخن گویند ، با آنان احتجاج می ورزیم (استدلال می کنیم) ، و اگر بر ما خروج کنند (دست به سلاح ببرَند) ، با آنان پیکار خواهیم کرد» .

السنن الکبری به نقل از کثیر بن نَمِر :در حالی که در نماز جمعه بودم و علی علیه السلام بر منبر بود ، مردی به پا خاست و گفت : «لا حکم إلّا للّه ؛ حکمرانی جز برای خداوند نیست!» . مردی دیگر هم به پا خاست و گفت : «لا حکم إلّا للّه !» . آن گاه خوارج از گوشه های مسجد ، به پا خاستند . علی علیه السلام با دست به آنان اشاره کرد که بنشینند [ و فرمود :] «آری ؛ لا حکم إلّا للّه ! سخنی که از آن ، باطلْ طلب می شود . بر پایه حکم خداوند به شما می نگریم . بدانید که برای شما نزد من، سه ویژگی است : تا زمانی که با ما هستید ، شما را از مساجد خداوند باز نداریم که در آن ، نام خدا را بر زبان آورید ؛ و تا زمانی که دستان شما با دستان ماست ، شما را از ثروت های عمومی محروم نسازیم؛و با شما پیکار نکنیم، مگر آن که نبرد کنید» . آن گاه به ادامه خطبه پرداخت .

.


ص: 564

الأموال عن کثیر بن نَمِر :جاءَ رَجُلٌ بِرَجُلٍ (1) مِنَ الخَوارِجِ إلی عَلیٍّ علیه السلام ، فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنّی وَجَدتُ هذا یَسُبُّکَ ، قالَ : فَسُبَّهُ کَما سَبَّنی . قالَ : ویَتَوَعَّدُکَ ؟ فَقالَ : لا أقتُلُ مَن لَم یَقتُلنی ، قالَ عَلیٌّ علیه السلام : لَهُم عَلَینا ثَلاثٌ : أن لا نَمنَعَهُمُ المَساجِدَ أن یَذکُرُوا اللّهَ فیها ، وأن لا نَمنَعَهُمُ الفَیءَ ما دامَت أیدیهِم مَعَ أیدینا ، وأن لا نُقاتِلَهُم حَتّی یُقاتِلونا . (2)

المصنّف لابن أبی شیبه عن کثیربن نَمِر :جاءَ رَجُلٌ بِرِجالٍ إلی عَلیٍّ علیه السلام فَقالَ : إنّی رَأَیتُ هؤلاءِ یَتَوَعَّدونَکَ ، فَفَرّوا وأخَذتُ هذا ، قالَ : أفَأَقتُلُ مَن لَم یَقتُلنی ؟ قالَ : إنَّهُ سَبَّکَ ! قالَ : سُبَّهُ أو دَع . (3)

راجع : موسوعه الإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام : ج 3 ص 645 (القسم السادس / الحرب الثالثه / الفصل الثالث / صبر الإمام علی أذاهم ورفقه بهم) .

3 / 12إجلاءُ المُتَآمِرینَ أو حَبسُهُمشرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید :قَد رُوِیَ أنَّ عِمرانَ بنَ الحُصَینِ کانَ مِنَ المُنحَرِفینَ عَنهُ علیه السلام ، وأنَّ عَلیّا علیه السلام سَیَّرَهُ إلَی المَدائِنِ ، وذلِکَ أنَّهُ کانَ یَقولُ : إن ماتَ عَلیٌّ فَلا أدری ما مَوتُهُ ، وإن قُتِلَ فَعَسی أنّی إن قُتِلَ رَجَوتُ لَهُ . (4)

الغارات عن سعید الأَشعریّ :اِستَخلَفَ عَلیٌّ علیه السلام حینَ سارَ إلَی النَّهرَوانِ رَجُلاً مِنَ النَّخَعِ یُقالُ لَهُ : هانِی بنُ هَوذَهَ ، فَکَتَبَ إلی عَلیٍّ علیه السلام : إنَّ غَنیّا وباهِلَهَ فَتَنوا ، فَدَعَوُا اللّهَ عَلَیکَ أن یَظفِرَ بِکَ عَدُوُّکَ ، قالَ : فَکَتَبَ إلَیهِ عَلیٌّ علیه السلام : أجلِهِم مِنَ الکوفَهِ ولا تَدَع مِنهُم أحَدا . (5)

.

1- .فی المصدر : «لرجل» وهو تصحیف.
2- .الأموال : ص 245 ح 567 ، کنز العمّال : ج 11 ص 300 ح 31569 .
3- .المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 614 ح 147 ، کنز العمّال : ج 11 ص 319 ح 31616 .
4- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 4 ص 77 .
5- .الغارات : ج 1 ص 18 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 356 ح 588 .

ص: 565



3 / 12 تبعید یا زندانی کردن توطئه گران

الأموال به نقل از کثیر بن نَمِر :مردی ، مردی از خوارج را نزد علی علیه السلام آورد و گفت : ای امیر مؤمنان! دیدم که این مرد ، تو را دشنام می دهد . فرمود: «به او دشنام ده،همان گونه که به من دشنام داد». گفت : تو را دوزخی می انگاشت! فرمود : «آن را که با من پیکار نکند ، نمی کُشم» . [ سپس ]فرمود : «آنها بر ما سه حق دارند : آنان را از مساجد ، باز نداریم ، که در آن یاد خدا کنند ؛ و آنان را از ثروت های عمومی باز نداریم ، تا زمانی که دستان آنان با دست های ماست ؛ و با آنان پیکار نکنیم ، تا زمانی که با ما پیکار نکنند» .

المصنَّف ، ابن ابی شَیبه به نقل از کثیر بن نَمِر :مردی ، مردی [ دیگر ] را نزد علی علیه السلام آورد و گفت : اینان ، تو را دوزخی می انگاشتند! امّا فرار کردند و من این [ مرد ] را گرفتم . فرمود : «آیا آن را که با من پیکار نکرده است ، بکُشم ؟» . گفت : تو را دشنام داد! فرمود : «او را دشنام ده ، یا رها کن» .

ر . ک : دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : ج 6 ص 419 (بخش ششم / پیکار سوم / فصل سوم / شکیبایی امام بر آزارِ خوارج و مدارا با ایشان) .

3 / 12تبعید یا زندانی کردن توطئه گرانشرح نهج البلاغه :گزارش شده که عمران بن حُصَین ، از کناره گیران از علی علیه السلام بود و علی علیه السلام او را به مدائن تبعید کرد ؛ چرا که می گفت : اگر علی بمیرد ، نمی دانم مرگش چگونه است!؟ و اگر کشته شود که امید داریم کشته شود ، برایش امیدوارم [که اهل نجات باشد] !

الغارات به نقل از سعید اشعری :علی علیه السلام هنگام حرکت به سوی نهروان ، مردی از قبیله نخع را جانشین کرد که نامش هانی بن هَوذه بود . وی به علی علیه السلام نامه نوشت که [دو گروهِ] غنی و باهله ، فتنه کرده اند و دعا کرده اند که دشمنت پیروز گردد . علی علیه السلام به او نوشت : «[همه] آنها را از کوفه بیرون کن و هیچ یک از آنان را جا نگذار» .

.


ص: 566

تاریخ الطبری عن المُحِلّ بن خَلیفَه :إنَّ رَجُلاً مِنهُم مِن بَنی سَدوسٍ یُقالُ لَهُ العَیزارُ بنُ الأَخنَسِ کانَ یَری رَأیَ الخَوارِجِ ، خَرَجَ إلَیهِم ، فَاستَقبَلَ ورَاءَ المَدائِنِ عَدِیَّ بنَ حاتِمٍ ومَعَهُ الأَسوَدُ بنُ قَیسٍ والأَسوَدُ ابنُ یَزیدَ المُرادِیّانِ ، فَقالَ لَهُ العَیزارُ حینَ استَقبَلَهُ: أسالِمٌ غانِمٌ ، أم ظالِمٌ آثِمٌ ؟ فَقالَ عَدِیٌّ : لا ، بَل سالِمٌ غانِمٌ ، فَقالَ لَهُ المُرادِیّانِ: ما قُلتَ هذا إلّا لِشَرٍّ فی نَفسِکَ ، وإنَّکَ لَنَعرِفُکَ یا عَیزارُ بِرَأیِ القَومِ ، فَلا تُفارِقنا حَتّی نَذهَبَ بِکَ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ فَنُخبِرَهُ خَبَرَکَ . فَلَم یَکُن بِأَوشَکَ أن جاءَ عَلیٌّ فَأَخبَراهُ خَبَرَهُ ، وقالا: یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، إنَّهُ یَری رَأیَ القَومِ ، قَد عَرَفناهُ بِذلِکَ . فَقالَ : ما یَحِلُّ لَنا دَمُهُ ، ولکِنّا نَحبِسُهُ . فَقالَ عَدِیُّ بنُ حاتِمٍ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، ادفَعهُ إلَیَّ وأنَا أضمِنُ ألّا یَأتِیَکَ مِن قِبَلِهِ مَکروهٌ . فَدَفَعَهُ إلَیهِ . (1)

.

1- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 89 .

ص: 567

تاریخ الطبری به نقل از مُحِلّ بن خلیفه :مردی از قبیله بنی سَدوس که نامش عَیْزار بن اَخنس بود و به باورهای خوارج اعتقاد داشت ، به سمت [لشگرگاه] خوارج ، حرکت کرد . در بیرون مدائن، با عَدیّ بن حاتم ، رو به رو شد که همراهش اسود بن قیس مرادی و اسود بن یزید مرادی بودند . عیزار ، وقتی با عدی رو به رو شد ، گفت : آیا سالم و بهره بَری یا ستمگر و گنهکار؟ عدی گفت : سالم و بهره بَر . آن دو مرادی گفتند : این سخن را نگفتی ، مگر به جهت شرّی که در باطن داری [و برای لشگر خوارج ، یار می گیری] . به درستی که ما می دانیم که عقیده خوارج را داری . ای عیزار! از ما جدا نمی شوی تا تو را نزد امیر مؤمنان ببریم و اخبارت را به وی گزارش دهیم . زمانی نگذشت که علی علیه السلام آمد و آن دو ، خبر را به وی گزارش کردند و گفتند : ای امیر مؤمنان! او بر اعتقاد خوارج است . ما او را می شناسیم . فرمود : «خونش بر ما حلال نیست ؛ امّا او را زندانی می کنیم» . عَدیّ بن حاتم گفت : ای امیر مؤمنان! او را به من بسپار و من ضمانت می کنم که از ناحیه او به شما آسیبی نرسد . علی علیه السلام او را به عدی سپرد